اختلال وسواسی – اجباری OCD چیست؟
همانطور که از نام این اختلال پیداست اختلال وسواسی_اجباری از دو بخش تشکیل میشود؛
۱_وسواس ۲_اجبار
در واقع ویژگی اصلی اختلال وسواسی_اجباری OCD وقوع وسواسها و اجبارهاست.
Obsessive Compulsive Disorder (OCD)
عامهی مردم معمولا اختلال وسواس را همان شستن و چک کردنهای افراطی تلقی میکنند؛ درحالیکه این تصور اشتباه است.
منظور از وسواس (Obsession) همان افکار، تصاویر و تکانههای (امیال) مزاحمی هستند که برخلاف میل و اراده فرد به ذهن او خطور میکند و فرد آنها را مزاحم و ناهمخوان با خود (ایگو دیستونیک_یعنی برخلاف ارزشهای فرد بوده و برای فرد قابل پذیرش نیست) تصور میکند.
فرد در مقابل وسواسها فعالانه مقاومت میکند و به خوبی آگاهی دارد که آنها برخواسته از ذهن او هستند. افکار وسواسی اغلب محتوای جنسی، پرخاشگری و مذهبی دارند یا به صورت شکوتردید و درگیری ذهنی نسبت به آلودگی ظاهر میشوند.
بنابراین تا این قسمت مطلب متوجه شدیم که وسواس اشاره به چه چیز دارد. حال به اجبارها بپردازیم.
اجبارها رفتارهای تکرارشونده آشکار یا پنهانی هستند که در پاسخ به وسواسها انجام میشوند. علت اینکه افراد دست به اجبارها میزنند این است که ناراحتی و پریشانی حاصل از وسواسها را کاهش دهند یا جلوی اتفاقات ناگوار را بگیرند.
اجبارهای پنهان که قابل دیدن نیست شامل؛ شمارش، دعا و نیایش یا فکرکردن به شیوهای خاص است. اجبارهای آشکار نیز شامل شستشو، رعایت نظم و ترتیب، وارسی کردن و تکرار برخی اعمال است.
پس آنچه عامه مردم از وسواس میشناسند (مثل شستشو) درواقع همان اجبارهاست که برای کاهش فشار روانی حاصل از افکار مزاحم انجام میگیرد.
چه زمانی یک فرد تشخیص اختلال وسواسی_اجباری میگیرد؟
افراد معمولا زمانی که درگیر افکار مزاحم یا اجبارها میشوند به سرعت به خود برچسب اختلال وسواس میزنند؛ درحالیکه برای دریافت برچسب این اختلال نیاز به مصاحبه تشخیصی دقیقی دارد که باید براساس کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی DSM_5 باشد.
این کتاب از سوی انجمن روانپزشکان آمریکا برای یک دست کردن تشخیص بالینگران منتشر شده است.
ملاکهای تشخیصی آن بهترین توصیف موجود در مورد نحوه بروز و تشخیص گذاری اختلالات روانی از جمله وسواس است.
بنابراین دریافت تشخیص میبایست مبتنی بر این کتاب باشد که در چندین ملاک اختلال وسواسی_اجباری را توصیف نموده است.
ملاک A: وجود وسواسها یا اجبارها اولین ملاک در تشخیص بدین معناست که گام اول برای تشخیص این اختلال منوط بر این است که در فرد وسواس فکری یا اجبارها یا هر دو وجود داشته باشد.
ولی این تنها برای تشخیص کافی نیست.
پس از آن به ملاک بعدی رجوع میکنیم.
ملاک B: وسواس یا اجبارها منجر به پریشانی یا ناراحتی قابل ملاحظهای میشوند، بیشتر از یک ساعت در روز دوام دارند یا در کارکرد معمول فرد اختلال ایجاد میکنند.
صرفا حضور وسواس یا اجبار ملاک تشخیص نیست؛ بلکه حضور آنها باید فرد را آشفته کند، یک ساعت در روز وقتش را بگیرد یا اجازه ندهد فرد به زندگی طبیعی خود بپردازد. نتواند کارهای شخصی، اداری، تحصیلی و ارتباطیاش را به درستی انجام دهد.
ملاک C: توجه به این نکته حائز اهمیت است که وسواسها و اجبارها به دنبال سوء مصرف مواد یا وضعیت طبی به وجود نیامدهاند. در برخی مواقع اختلال وسواس به دنبال مصرف مواد یا بیماری جسمانی به وجود میآید که در این صورت توجه به ترک مواد و درمان آن بیماریها در اولویت اول درمان قرار میگیرد و درمان آنها منجر به درمان وسواس نیز میشود.
ملاک D: این اختلال با نشانههای اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمیشود. مثل نگرانیهای بیش از حد که در اختلال اضطراب فراگیر دیده میشود یا مشغولیت ذهنی نسبت به ظاهر که در اختلال بدریختانگاری شاهد هستیم.
و سایر مواردی که یک متخصص بالینی میبایست مدنظر قرار دهد.
دیدگاهتان را بنویسید