چند درس ارزشمند در مورد ارزیابی، تشخیص و درمان اختلال وسواسی_اجباری
اگر «علائم» اختلال وسواسی-اجباری (OCD) را به عنوان پدیدهای متداول در کل دنیا بنگریم، میتوان چند درس ارزشمند در مورد ارزیابی، تشخیص و درمان بیماران OCD آموخت.
اول، ما باید در نظر داشته باشیم که وسواسها و اجبارها رایج هستند – تقریباً همه افراد علائم گاه به گاه را تجربه می کنند که از نظر محتوا هیچ تفاوتی با علائم بیماران مبتلا به OCD ندارند.در نتیجه، اختلال وسواس اختلالی است که بهتر است به صورت ابعادی به جای طبقه بندی دیده شود.
بدین معنا که همان وسواسهای فکری که افراد بهنجار تجربه میکنند در افراد مبتلا به اختلال وسواس شدت پیدا میکند و مورد توجه بالینی قرار میگیرد. دوم، برای انتقال وسواس از حالت بهنجار به نابهنجار، علائم اختلال وسواسی_اجباری میبایست؛
✔️زمان قابل توجهی را به خود اختصاص دهند (حداقل یک ساعت در روز)
✔️ناراحتی قابل توجهی ایجاد کنند، یا تأثیر قابل توجهی بر عملکرد شغلی، زندگی اجتماعی یا مسئولیتهای فردی داشته باشند.
سوم، بسیاری دیگر از اختلالات روانشناختی، پزشکی و مرتبط با مواد میتوانند علائمی شبیه علائم اختلال وسواسی_اجباری ایجاد کنند.
به این ترتیب، غربالگری دقیق میتواند امکان تشخیص افتراقی معنادار و در نظر گرفتن اختلالات همراه را فراهم کند.
در نهایت، بینش بیماران در مورد ماهیت اختلال وسواسشان اغلب پویا است.
در نتیجه، ممکن است مفید باشد که سطح بینش بیمار در مورد علائمشان را در یک طیف در نوسان بدانیم، از درنظرگرفتن آنها به عنوان افکار مزاحم معمولی تا باور صد درصد به درستی آنها (یعنی تفکر هذیانی).
همچنین ممکن است پرس و جو در مورد اینکه آیا بینش بیمار در طول این اختلال تغییر کرده است مفید باشد.
از میان بسیاری از درمانهای روانشناختی مختلف ارائه شده برای OCD، درمان شناختی_رفتاری (CBT)، به طور کلی، و درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ (ERP)، به طور اختصاصی، قویترین پایه شواهد را دارند.
به این ترتیب، بهتر است درمان با ERP شروع شود یا با تجویز داروهای روانپزشکی برای این اختلال همراه شود.
دیدگاهتان را بنویسید